روز نوشت ۹۶
می خوام اولین پست سال ۱۳۹۰ ام رو روز ۱۳ به در بنویسم تا هرچقدرش رو که خواستین بذارین به حساب دروغ ۱۳.
***
از ۲ بهمن تا به امروز خیلی چیز ها عوض شده، خیلی اتفاق ها برام افتاده. نمی دونم چرا تو هر بازی ای که شرکت می کنم همیشه غول مرحله آخر همون اول جلوی راهم سبز می شه.
***
کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد رو به پیشنهاد یکی از دوستام خوندم و دوستش داشتم. گاهی فکر می کنم کاش یه چنین اتفاقی برای من هم میفتاد تا واقعا ارزش زندگی رو می فهمیدم...
***
تیاتر مرغ دریایی و دایی وانیا رو دیدم هر دو از حسن معجونی، تیاتر های خوبی بودند و دوستشون داشتم اما بازی های تیاتر دایی وانیا به خاطر میانگین سنی بالاتر بازیگرهاش بیشتر به دلم نشست.
***
جدایی نادر از سیمین رو دیدم و خیلی دوستش داشتم، بازی ها، فیلمنامه، همه چی عالی بود.
***
رفتم کنسرت رضا یزدانی، خیلی عالی بود، خیلی وقت نیست که طرفدارشم ولی کارش رو دوست داشتم.
***
آدم ها رو نمی شه تو سختی ها شناخت، فقط سختی ها نیست که چهره ی آدم رو مشخص می کنه، گاهی مسائل پیش پاافتاده بیشتر کمکت می کنه تا آدم ها رو بشناسی